عمل به تکلیف؛ رفع موانع قطعیت آینده
انطباق اراده با رضایت حقّ؛ تضمین قطعیت آیندهی احتمالی
ما آینده را نمىشناسیم چگونه است و از آن خبر نداریم. همه چیز مبتنى بر حدس و تحلیل است. گذشته، عینیات و حسّیات ماست و وجود ما با همهى شراشر حیاتش، آن را درک و لمس کرده است؛ ولى ما آینده را به حدس درمىیابیم. درعینحال، این حدس آمیخته به ارادهى ماست؛ یعنى ما اجازه نمىدهیم که آینده، جداى از اراده و خواست ما، به جهتى حرکت کند. ما مىخواهیم ارادهى خود را در آینده دخیل کنیم. این هم خاصیت انسان مؤمنِ باهدف است. اگر هدفى داریم و اگر مشخص است که کجا مىخواهیم برویم و اگر تصمیم بر رفتن داریم، پس آینده قابل حدس است و این حدس، ناشى از ارادهى ما مىباشد.
ما در این راه حرکت خواهیم کرد و البته، در بین راه ممکن است حوادثى پیش بیاید و عوارض و آفات و مشکلاتى عارض بشود. همینهاست که یقین را به حدس تبدیل مىکند. اگر احتمال این حوادث نبود، وقتى اراده داریم و مىخواهیم و مىدانیم به کجا مىرویم، در آن صورت به یقین مىرسیدیم؛ اما چون احتمالاتى هم وجود دارد، به حدس تبدیل مىشود. پس، در تکوین حدسى که نسبت به آینده مىزنیم، ارادهى ما دخیل است. من مىگویم این اراده را بایستى آنچنان قرار بدهیم که احساس کنیم موجب رضاى خداست. طبعاً حدس ما هم، این خواهد بود. [1]